ایج و شعرهای میرزا | ||
شعر نیمائی بنام دل برادر هیچ نمیداند چه نسبت با برادرهای خود دارد ز آن بنیاد پرستو نیز دگر فکر سفر در فصل سرما نیست تو را شاید بخواهند با تمام روز فردایش به افاق گذرگاهی به نام سجده طاقت به اسم نامه ی دیکته که باید اسم غم خوانی شب دیروز و فرداشب من دیوانه پیمودم رسیدم تا شب یلدا به نام یک نمادی باز کنم نفرین بنام دل *میرزا*
[ دوشنبه 98/10/9 ] [ 4:15 صبح ] [ میرزا ]
[ نظرات () ]
|
||
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |